
|
سه شنبه 25 شهريور 1393برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : ملیکا
کسی را دارم ..
که انقدر برایم کسی هست که
نگاهم دنبال کسی نیست
این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر
کسی به چشمانم نمی آید " هرگز " نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت18:55---25 شهريور 1393
" تو ادامه ی وجود منی " بگذار بگویم : آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم ! که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ... " تو ادامه ی وجود منی " دل من با تو آرام گرفت این نوشته های گاه و بی گاه قلب من است برای تشکر از تو که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی ... تسکینم دادی من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی ! فقط خوب کردی ادامه ی وجود من شدی . . . خوب کردی ! ![]() پاسخ:خیلی زیبا بود سعید ازت ممنونم واقعا سعید
![]() ساعت18:53---25 شهريور 1393
تو را دزدیدم از تقدیر دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند ! مسیرت را به گردنم بیندازند ... تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد ادامه ات دهم من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام ! که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام وقتی که چشم هایت نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود تو را دزدیدم از تقدیر و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند .... ![]() ![]()
![]() |